تدریس برایفردا تغییر نقش معلم درکلاس درس
ICTچه تاثیری بر معلم وروش تدریس او دارد ؟ نقش معلم چگونه تغییر می کند ؟
ICT یکی از عوامل تغییر درکلاس های درس است که ویژگی مهمی دارد وآن ، این که هم عاملی برای ایجاد تغییرات وهم ابزاری تغییر دهنده است. ظهور و پیدایش جامعه ی اطلاعاتی ، بسیاری از فریضه هایما را در زمینه ی آموزش با پرسش های اساسی روبه رو ساخته است . فناوری های جدیدارتباطات و اطلاعات ، دنیایی را که در آن زندگی می کنیم و روش های یاد گیری چگونهزیستن را تغییر داده اند. ICT ، منبعی برای تولید دانش ،بستری برای انقال محتوا و ابزاری برای تعمل و مباحثات یاددهی - یادگیری می باشد . ورودICTبه کلاس های درس ، چه تاثیری بر معلمان دارد ؟ آیابر میزان کار و فعالیت آن ها می افزاید یا آن را کاهش می دهد ؟ آیاICTابزاری برای کمک به تدریس برنامه ی درسی است یا محتوای برنامه ی درسی راافزایش می دهد ؟ آیا محتوای آموزشی و چگونگی و کیفیت آموزش را تغییر میدهد؟
در این بخش به بررسی این دوپرسش می پردازیم :
- فناوری چه تاثیری بر مدارمی گذارد ؟
چگونهICTیاد گیری را غنی تر می سازد ؟
ارتباطات
کاربردهای جدید فناوریارتباطات و اطلاعات چون پست الکترو نیکی ، اینترنت و شبکه ی جهانی و ویدئو کنفرانس، امکانات ارتباطی گوناگونی را برای مدارس فراهم آ ورده است . در کلاسی که دانشآموزان به اینترنت دسترسی دارند ، ارتباط با خارج از محیط و فرهنگ مدرسه میتواندامکان درک فراتر از محیط اطراف و فرهنگ را فراهم نماید. دانش آموزان در یک شهر ،استان و کشور می توانند تجربیات خود را از طریق پست الکترونیکی یا ویدئو کنفرانس بادانش آموزان شهر ها ، استان ها و کشور های دیگر به اشتراک گذارند. آن ها هنگام کارباICTاغلب در گروه ها با یکدیگر مشارکت می کنند . تجربه یکار گروهی ICTبر رشد و توسعه ی مهارت های فردی- اجتماعیتاثیرات مفیدی دارد. در حل مسائل به شکل گروهی، در عین این که همه به طور فعالدرگیر انجام دادن تکلیف و فعالیت اند ، هر دانش آموز نقش خاصی دارد . ICT ابزاری مناسب برای برقراری ارتباط و کنترل آن در اختیار دانش آموزقرار می دهد . دانش آموزان در مواجه با چالش های موجود ، اعتماد به نفس خود راافزایش می دهند و احساس قدرت می کنند . این امر روابط بین معلمان و دانش آموزان راتغییر می دهد . ارتباط هایon -Iineبه دانش آموزان قدرتکنترل می دهد . در این حالت ، معلم یک رهبر ، هدایت گر ، یاری دهنده ، همکار و ارزیاب است که نقش سنتی کارشناس موضوعی وی را با مدیر برنامه تلفیق می کند .ICTاز طریق درگیر کردن دانش آموزان در کار جمعی مشترک ، یککلاس درس را به محیطی جامع با دایره شمول وسیع تر تبدیل می کند . ظرفیت و قابلیتICTبه گونه ای است که برای هر دانش آموز ، با هر میزانتوانایی مورد استفادهقرار می گیرد . ICTمجموعه ای از ابزاررا برای دانش آموز فراهم می سازد تا پس از تسلط بر نکات فنی ، تکالیف و فعالیت هایآموزشب را به شکلی جالب تر و لذت بخش تر ارائه نمایند . لازم به یاد آوری است کهبرخی اوقات این امر با سر خوردگی و یأس همراه است . یکی از چالش هایی کهICTبرای معلمان تدارک می بینند تعریف نقش آنان به عنوانتسهیل کننده یاد گیری ، سازمان دهنده ی کار های گروهی ، مدیر فعالیت های کلاس درسو... است. به این ترتیب ، معلمان بیش تر وقت خود را صرف پشتیبانی تک تک افراد یاگروه ها خواهند کرد و کم تر به تدریس در کلاس خواهند پرداخت . نیکلاس نگروپونته میگوید: « ما می توانیم جامعه ای با تعداد کمتری دانش آموز که توانایی یاد گیری درآن ها کم است و محیطی که قابلیت آموزشی بیشتری دارد، داشته باشیم. رایانه ها اینتغییرات را ایجاد می کنند.» استفاده ازICTمحیطی بت قابلیتآموزشی ویژه در کلاس درس ایجاد می کند که به طور مسلم در ظهور ظرفیت های پنهان دانشآموزان اثر گذار خواهند بود .
غنی سازی یادگیری
برنامه های درسی بایددوباره مورد بررسی قرار گیرند . یادگیری های لازم برای مواجه باآینده ، فراتر ازیادگیری دانش محور در مدارس سنتی است . در پی یک دستور کار ، کمیسیون بین المللیآموزش در قرن بیست و یکم یونسکو ، چار چوب تحولات آموزشی برای محیط آینده راپیشنهاد داد . این چارچوب ، بستر مناسبی برای بحث در باره ی برقراری ارتباط بینICTو یاد گیری است . ایده ی اصلی این گزارش ، ایده ای قوی ومبتنی بر چارچوبی برای یادگیری ، شامل چهار محور و رکن اساسی است :
-یاد گیری برای یادگرفتن
_یادگیری برای عملکردن
_ یاد گیری برای زندگی درکنار هم و با هم
_ یادگیری برای بودن
چهار محور یاد شده شکلیجدید و متفاوت از تعادل را بین دانستن و دیگر انواع یاد گیری برقرار می کند . اولینعامل ( محور ) یعنی یاد گیری برای دانستن ، پایه ی بسیاری از آموزش های سنتی استولی در چار چوب جدید ، « یادگیری برای یادگرفتن » را ایجاد می کند . دومین عامل کهوسعت زیادی دارد، تبحر در مقابله با وضعیت های مختلف و کار کردن در گروه است . یادگیری برای زندگی در کنار هم و با هم تنها به جهانی شدن توجه ندارد و به همان اندازهبر زندگی در خانواده و دیگر اجتماعات کوچک نیز تأکید می کند . به عبارت دیگر ، اینمحور به معنای توسعه ی درک از دیگران و ارج نهادن به استقلال آنان در سایه ی احترامنهادن به ارزش هی چند گانه ، درک مشترک و صلح است . « یادگیری برای بودن » نیز بهتوسعه ی ظر فیت های فردی اشاره دارد. ایده ی چهار محور ، چشم انداز ی از یک فضایخالی دریک چار چوب را ارائه می کند که در آن ، یادگیری می تواند به صورت ها و درابعاد مختلف شکل بگیرد . در آموزش های سنتی ، یادگیری خطی است ولی احتمالا در آموزشهای آینده ، پیچیده تر خواهد شد و ابعاد مختلف زندگی خارج از مدرسه را نیز در خواهدگرفت.
نقشICTچیست؟
تجربه نشان می دهد کهICTدر برانگیختن تعامل وتضعیف انفعال نقش مهمی دارد شایدICTبتواند یاددهی _ یادگیری را از محدودیت های برنامه ی درسیخطی برهاند ، بین یادگیری در مدرسه و خارج از مدرسه ، خانه و مکان های دور دست پلیبزند و پایه و اساسی برای مفهوم یادگیری برای زیستن با هم و در کنار هم ، فراهمسازد. هدف « یادگیری رای بودن» رشد و توسعه ی شخصیت و توانایی عمل کردن با استقلالبیشتر ، نقادی و مو شکافی ، بر خورداری از قدرت تمیز وعهده دار شدن مسئولیت هایفردی است . در این ارتباط ، آموزش نباید هیچ یک از ابعاد و ظرفیت های فردی شاملحافظه ،استدلالب ، زیباشناسی ، احساسات ، توان فیزیکی و مهارت های برقراری ارتباطرا نادیده بگیرید. مفهوم « یادگیری برای بودن » به طرح این مسئله اشاره دارد کهیادگیزی ضمنی که در کلاس های درس مرتبط با هم شکل می گیرد ، در آینده جایگاهقانونمند خود را در مدارس خواهند یافت . این مفهوم به شکل زیر خلاصه شده است : اغلبمدارس سنتی چیزی را که « گنج درون » نامیده می شود و آن ، استعدادهای نهفته در وجودهر فرد است ،نادیده می گیرند .ICTبا وجود امکانات بسیاری کهدر اختیار دارد ، یادگیری را غنی تر می سازد اما ارکان چهار گانه ی اساسی آن برارزش و جایگاه رشد متعادل تأکید دارند. معلمان برای دستیابی به این تعادل ، بایدرویکرد جدید یاددهی _ یادگیری را پیش گیرند .
آموزش برایفردا
بحث های فوق در زمینه یICTارتباطات و یادگیری ، تغییرات چشمگیر و قابل ملاحظه ای راکه در نقش معلم ایجاد شده است ، برجسته می کند . پاره ای از این تغییرات عبارتند از :
_ تغییر نوع ارتباط با دانشآموز
_ تغییر نقش معلم به عنوانیک تسهیل کننده ، مدیر و پشتیبان یادگیری
_ تغییر محتوا و فرصت هایآموزشی
_ تغییر کانون و تمرکزکنترل از معلم به فراگیر.
این تغییرات ، چشمگیرند وقابل توجه هستند . ولی موانع بسیاری جدی تر سر راه آن ها وجود دارد . به راحتی میتوان دریافت که مشکل اصلی کمبود یا نبود منابع و تجربیات فنی است. گرچه وضعیت بهسرعت در حال تغییر است و کمبود رایانه ها و هزینه ی بالای اتصال به اینترنت ، هنوزبرای بسیاری مدارس مشکل ساز است اما چنین به نظر می رسد ، که مشکلی اساسی ، دگرگونیو تغییر اساسی در شیوه های تدریس باشد . بیش ترین چالش تلفیق فناوری در مدارس وکلاس های درس مر بوط به نیروی انسانی است نه فناوری . به علاوه ، این دیدگاه فقط درمورد کمک به دیگران در کار کردن با ماشین نیست بلکه اسا سا هدف آن کمک به معلمان درتلفیق و به کار گیری این ماشین ها به عنوان ابزار ی در خدمت تدریس است . معلمان بهچه کمک هایی نیاز دارند؟ در گزینش فناوری های جدید ، معلمان با پاره ای موانعاحساسی مواجه اند که آن دارند؟ در گزینش فناوری های جدید ، معلمان با پاره ای موانعاحساسی مواجه اند که آن ها را می توان در چند مورد زیر خلاصه کرد :
_موانع بزرگ روان شناختی درارتباط با آزمایش کردن و به کار گیریICT
_ دشوار بودن تغییر باورهای تربیتی و آموزشی زیر بنایی
_ سختی تغییر ساختار «ریشهیافته در ذهن » درزمینه ی «هنر تدریس »
_ ترس معلممان در از دستدادن اختیارات و کنترل کلاس درس ؛ یکی از علل این ترس می تواند عدم اعتماد به نفسآن ها در بهکار گیریICTو پایین بودن توانایی هایشان در اینزمینه در مقایسه با دانش آموزان باشد.
_ عدم هماهنگی معلمان مدارسبا تغییرات سریع سخت افزار ها و نرم افزار ها
_ وجود پاره ای مسائل ومشکلات در سطوح موسسات آموزشی یا دولتی
_دست کم گرفتن تلاش معلمانبرای یادگیری و کنترل فناوری جدید.
این عوامل ، عوامل انسانیهستند. به نظر می رسد برخی معلمانICTرا خطری می دانند کهتجربیات حرفه ای آنان را تهدید می کند . معلمان فردا باید رویکرد ی نوبرای کار خود و دیدگاهی جدید در باره ی معنا و مفهوم آموزش و یادگیریپیدا کنند.
بنابر این آن چه گفته شدICTابزاری بسیار ارزشمند است ولی استفاده ی موثر از آنمستلزم برخورداری از مجموعه ای از مهارت ها است. معرفی سطوح و مهارت های مختلف بهمعلمان و دیگر اقشار جامعه چالش بسیار بزرگی ایجاد می کند به خصوص در زمانی کهکاربرد فناوری به سرعت یاد گیری آن در حال رشد و توسعه است.
کاربرد موثرICTاز نگرش ها و رویکردهای یاد دهی - یاد گیری جدا نیست . معلم جدید باید رویکردی را در پیش گیرد که نسبتا باز ، ترغیب کننده و به دنبالخلاقیت باشد یاد گیری را پشتیبانی و تسهیل کند و محیطی مناسب برای هدایت آن فراهمسازد.
بنابراین لازمه تلفیق موثرICTدر مدارس تحول و دگرگونی فرهنگ مدرسه است. شاید بتوانICT را کاتالیزوری در نظر گرفت که شیوه های تفکر در مورد یاددهی - یاد گیری را فعال می کند و موجب تغییر در کلاس های درس می شود. برای پاسخگویی نیاز های مطرح شده تلفیقICTبا آموزش ضرورتی انکارناپذیر است.
در طراحی یک واحد درسی (یادگیری ) مبتنی برICTبه چه نکاتی باید توجهکرد؟
معلمان برای طراحی یک واحددرسی برICTباید همواره به نکات زیر توجه داشتهباشند.
1. استفاده ازICTبرای دست یابی به اهداف آموزشی چه زمان می تواند مفید باشد ، چه زمانیتاثیر کمی دارد و حتی مناسب نیست . در این تصمیم گیری باید چگونگی عملکردICTو راه ها و روش های دست یابی به اهداف یاد دهی - یاد گیریرا در نظر گرفت . برخی از نکات مورد توجه در این مورد عبارت انداز:
-
سرعت و عملکردICTچگونه معلمان را قادر می سازد تا برای یاد گیری بهتر دانشآموزان ابعاد مختلف درس را نمایش دهند و بررسی و تحقیق کنند.
-
تنوع و قابلیت هایICTچگونه می تواند به معلمان و دانش آموزان کمک کند تا بهاطلاعات تاریخی یا اخیر دست یابند...
-
با توجه به موقعیتی بودناطلاعات ذخیره شده چگونه می توان با استفاده از ابزارICTاطلاعات را به سادگی پردازش کرده و در آن ها تغییر ایجاد نمود.
-
چگونه ثبت و ذخیره سازی وپردازش و ارایه ی اطلاعات به شکل تعاملی معلمان و دانش آموزان را قادر می سازد تابه بررسی مدل ها بپردازند، به طور موثر با دیگران ارتباط برقرار کنند و اطلاعات رابه طور مکرر در اختیار مخاطبان مختلف قرار دهند...